جمله هایی برای تو

میخوام از تو بنویسم ولی دستم به قلم نمیاد...هرچی ازتوبنویسم بازم کمه اینقدر دوست دارم که نمیتونم ازتو بنویسم..شاید بلد نباشم شعرای عاشقونه ای غمناک بنویسم که هر کس با خوندنش گریش بگیره یا به قول بعضیا تو هیچی نیستی وبه همون جمله نوشتنت ادامه بده ولی من جمله نوشتن واسه توروبهشعرای عاشقانه ای که خیلیااز خوندنش لذت میبرن ترجیح میدم...عاشقی با تورا به هر عاشقانه ای ترجیح میدم

حتی بهترین عشقای این دنیا راباعشق تو عوض نمی کنم.من تورا با اون عشق پاک و مردونت میخوام با اون دوست داشتن ساده و بی اندازت

من تو رو از خدا خواستم و بت رسیدم مگه چیز دیگه ای از این دنیامیخوام.می خوام هر روز اون دستای گرمت و بگیرم واون چشمای عاشقتو که بجز من به هیچ کس دیگه نگاه نمیکنه هر روز ببینم من تو اون چشماچیزی دیدم که هیچ جاو تو چشمای هیچ کس ندیدم...تو دستای تو مردونگی و وفاداری دیدم که تو دستای مرد دیگه ای ندیدم

عزیزم هنوزم من از دیروز عاشق تر هستم هنوزم وقتی میبینمت دست و دلم میلرزه..هنوزم وقتی می بینمت خاطراتمون جلو چشمام میاد.نمی دونم اگر یه روزی تو رو نداشته باشم چه جوربا خودم کنار بیامتو به من بگو بدون تو چجوری زندگی کنم؟؟

نفس من فرصت با هم بودنمون خیلی زیاد نیست هر روز روزای بدون تو بودن و با خودم تصور میکنم چه فکر زجر آوریه بی اراده اشک تو چشمام جمع میشه...شاید کلمه نفسم واسه خیلیا یه کلمه عادی وتکراری شده باشه و روزی صد باربهم بگن ولی وقتی من بت میگم نفسم یعنی  وقتی نباشی واسه من نفس کشیدن  به معنای تموم شدن زندگیمه...با بودنت بهم نفس بده عزیزکم

امروز روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم

که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی . . .

تولدت مبارک محسنم

برزخ تن

سلام دوستاي ماهم...

من كتاب برزخ تن نوشته دكتر شهريار كهن زادو دانلودكردم كتاب جالبيه هركي خواست بگه واسش ايميل كنم

دوستون دارم...

مردمن دوست دارم


عزیزترینم.مرد قدرتمند من

عاشقانه هایم را برای تو مینویسم.دوستت دارم ، دوست داشتنم حدی ندارد

مرد من با من باش، در کنار من باش ، در کنار من بجنگ ، بجنگ تا درکنار هم بمانیم

نگذار حسرت با هم بودن را داشته باشیم نگذار برای هم خاطره شویم نگذار اشک جای لبخندهایمان را بگیرد

با من بمان و در کنارم باش.اگر نباشی سیلی بر چشمان جاری میشود اگر نباشی روزگارم سیاه میشود اگر نباشی خون میگریم.

بمان.با من بمان

نگاهت را دوست دارم صدایت را دوست دارم حرفهایت خنده هایت همه را دوست دارم.بمان تا باهم از سختی ها بگذریم.میفهمم نگرانیت را. من کوه صبرت میشوم ، ارامش جانت مي

شوم ، مرد قدرتمند من بمان

من دخترم

من یک دخترم

من دخترم!آنقدر زیبا که از دیدنم خسته نمی شوی

 

من دخترم!آنقــدر مهربان که ندیده ای

 

من دخترم!با چشمانـی زیبآ و براق

 

من دخترم!اشک هایی دارم به اندازه ی دریا و حرف هایی دارم گاهی بزرگتر از آسمان

 

من دخترم!به شکل ماه و گاهی زیباتر

 

خالقم به نامم سوره نازل کرد

من یک دخترم

در تقویم روزی به نامم ثبت کردند...

با تمام مردانگی هایت هیچگاه نمیتوانی بفهمی رنگ صورتی برایم یک دنیاست

نمیتوانی بفهمی عشق به لاک قرمز را...

گریه کردن بدون خجالت...

نماز با چادر سفید...

درک کردنش درتوانت نیست

منم لیلای عشق و زلیخای انتظار...

من دخترم... و به دختل بودنم افتخار میکنم

مردانگی ات راباشکستن دل دختری که دیوانه ی توست ثابت نکن

مردانگی ات راباغروربی اندازه ات به دختری که عاشق توست ثابت نکن

مردانگی ات رازمانی میتوانی نشان دهی که دختری باتمام تنهایی اش به توتکیه کرده

وباتکیه به غرورتوبه قدرت تودراین دنیای پرازنامردی قدم برمیدارد...

به سلامتي خودم كه هميشه تو جمع با همه ميگم ميخندم وكلي ادا در ميارم ودو دقيقه تو تنهايي كه باهام حرف بزنين مي فهمين كه يه دنيا دردم

به سلامتي خودم كه حتي از تحقير بعضي آدما وگاهي تمسخرشون براي خودم پله مي سازم و نمي زارم اين حس ناجور تو دلم انباشته بشه و زمينه ساز رفتارهاي آفت آميز بعديم بشه

به سلامتي خودم كه هيچكس نمي دونه كه گاهي زير بار فشار هاي طاقت فرساي زندگي قطره قطرهكاهيده ميشم ولي قرص ومحكم به همه ي رنج هايي كه هر روز تو زندگيم شخم زده ميشن سلام ميكنم و بوسش ميكنم وسرشار ميشم از لذت زندگي

به سلامتي خودمكه هميشه تلاش ميكنم به اونايي كه دوستشان دارم دارم عشق بورزم وهميشه انرژي مثبت بهشون بدم و هميشه بهشون اميدواري بدم وكه مي شود به زندگي ناجوري كه داريم حس قشنگتري داشت چشم ها را بايد شست جور ديگر بايد ديد

خيلي دلم گرفته :(

سلام به همه ي دوستاي مهربونم...

نميدونم ديگه بايد چي بگم از چي بايد حرف بزنم خودم از حرفايي كه  هر روز با خودم تكرار ميكنم ديگه خسته شدم.چيزي نميتونم بگم چون شما ها همون حرفاي توي دل منو مي دونيدودرد منو ميفهميدديگه اشكيم ندارم كه بريزم چشمامم از گريه خسته شده.ديگه از خودم حالم بهم ميخوره از اين كه هر روز تو آينه يه نفر ديگه رو ميبينم كه داره به من نگاه ميكنه. يعني خيلي وقته كه اينجوريه گاهي وقتا فكر ميكنم دارم به دردام عادت ميكنم به اين جسم لعنتي از اين عادت ها از اين اين روزاي تكراري متنفرم از به انتظار نشستنا پيش خودم ميگم تينا خيلي بي عرضه اي كه هيچ كاري واسه خودت نمي كني دست رو دست گذاشتي كه چي وايسادي نابود شدن خودتو تماشا ميكني ولي نميخوام سرنوشت من با تباهي به پايان برسه.اصن نمي دونم هدفم واسه آينده چيه اولويتم چيه.بايد درس بخونم يا برم دنبال راهي كه بايد در آخر انجامش بدم باز با اين حال دارم روزا رو بي هدف سپري ميكنم شايد از حرفام متوجه شديد چقد نا اميدم ولي هنوز يكم اميد واسم مونده ته دلم روشنه انگار يكي از ته قلبم بهم ميگه تو يه روزي از اين قفس آزاد ميشي .من عاشق درس خوندنم ولي هميشه همين مشكلم مانع درس خوندنم ميشه نميزاره فكرم باز باشه و فقط رو يه چيز تمركز كنم.......خيلي سعي كردم مثل بقيه مردم بشم ولي نتونستم همش ميخوام به خودم كمك كنم ولي چيزي درست نشد اطرافيانم بم گفتن يه مدت سعي كن مثل پسرا رفتار كني و كاراي او نا رو انجام بدي ولي بهتر كه نشد هيچ حال و روزم بدترم شد باعث شد بيشتر غصه بخورم و بيشتر توي دنياي خودم غرق بشم بعضي وقتام  واسه اينكه  يه ذره خودم و آروم كنم با بعضي چيزا سر خودم و گرم مي كنم مث ورزش و درس ولي هيچ فايده اي نداره ولي باور كنيد ديگه خسته شدم ديگه نميكشم كاش خدا يكم به منم جرات بده يكم اراده كاشكي به حرفايي كه شبا با هق هق گريه بش ميزنم گوش كنه ولي خدامو خيلي دوس دارم من هميشه دوس دارم از ديد ديگه اي به اين مشكلم فكر كنم شايد اين يه لطفه كه خدا به من كرده شايد بيشتر دوسم داره اصلا از خدا جونم دلخور نيستم چون تو مدتي كه وحشتناك حالم از لحاظظ روحي خراب بود به من عشق و دادواين لطف و به من داد كه منم بتونم عاشقي رو تجربه كنم اين اولين باري بود كه عاشق شدم به خودم قول دادم ديگه عاشق كس ديگه اي نباشم.از اين بابت از عشقمم واقعا ممنونم و هيچوقت لطفاشو فراموش نميكنم اينكه بد اخلاقي ها و اخلاق خاص و به قول خودم مزخرف من و تو اين چندسال تحمل ميكنه شايد اون باعث شد كه من بتونم به زنگي اميدوار باشم و  نور اميدو دوباره تو دلم روشن كرد.من نميدنم طعم زندگي شيرين و بدون درد چجوريه اينكه خوت باشي با اعتماد به نفس تو خيابون تو جامعه پا بزاري دوست دارم واسه يروزم كه شده خودم باشم بخدا يروزم واسم كافيه.مرسي كه دردو دلام وخونديد

نمي دانم چشمانت با من چه مي كند!
فقط وقتي نگاهم ميكني دلم از شيطنت
نگاهت ميلرزد
كه حس مي كنم چقدر زيباست فداشدن...
براي چشم هايي كه تمام دنياي من است.

چگونه فرموش كنم اين همه عشق و محبت را
چگونه مي توانم فراموش كنم طعم بوسه هايت را
آن آغوش گرمت را
كه وقتي مرا در ميان خود ميگيري
انگار همه ي دنيا در وجودم جا گرفته